همه این 14 هزار و هفت وبلاگ روز 23 مهر ماه سال 1386، (15 اکتبر2007) قرار گذاشتند تا با هم به جنگ بروند. جنگی بدون خونریزی و بدون آتشبس تا به همه دنیا اعلام کنند که زمین بیمار است؛ یادتان باشد که این مادر نیاز به مراقبت دارد؛ یادتان باشد که در گوشه گوشه این دنیا اتفاقی در حال روی دادن است که حال او را بدتر میکند و هشداری بدهند به دولتمردان که: "زمین را فراموش نکنید"
آنها کم نیستند. تقریب زدهاند که این 14 هزار و هفت وبلاگ 11 میلیون و 957 هزار و 629 بیننده داشتند. در این روز این حدود 12 میلیون نفر به زبانهای مختلف هر یک وبلاگی را خواندند که به سبک خود و مرتبط با موضوعی که خودش انتخاب کردهبود، مطلبی در مورد محیط زیست نوشته بود، با این هدف که "همه را برای رسیدن به آیندهای بهتر، وادار به صحبت کند."
مبتکر این حرکت مجموعهای غیرانتفاعی بود با نام «روز حرکت وبلاگها». این گروه با حمایت UNEP و مجموعههای مرتبط با وبلاگها حرکتی را آغاز کردهاند که در آن هر سال در یک روز معین (15 اکتبر) وبلاگهای سراسر جهان بسیج میشوند و در مورد یک موضوع خاص مینویسند. امسال این موضوع خاص محیط زیست است.
آنها میگویند: ما به دنبال وبلاگنویسها از هر ملیت و پیشزمینهای هستیم تا با نوشتن دربارهی موضوعات مختلف، به ما بپیوندند. کاری که باید انجام دهند، این است که در روز بیست و سوم مهر (پانزدهم اکتبر) در مورد یکی از مسائل مرتبط با محیط زیست، مطلبی در وبلاگ خود منتشر کنند. برای نمونه، وبلاگی با موضوع "پول" میتواند در مورد روشهای ذخیره پول در خانه، به وسیله استفاده از وسایلی که سازگار با محیط زیست هستند، مطلب بنویسد. همینطور وبلاگی که گرایش سیاسی دارد، میتواند راهحلهای مشکلات محیط زیست را در دنیای سیاست بررسی کند.
آنها هدف خود را اینگونه توصیف میکنند که "هدف ما این است که از یک دیدگاه خاص پشتیبانی نکنیم تا بتوانیم مساله اصلیمان را به میز مذاکره ببریم."
هماکنون در سایت این گروه به 21 زبان مختلف از جمله فارسی هدفشان ارائه شده است و وبلاگهایی هم که در این روز مشارکت کردهاند به زبانهای مختلفی هستند.
1984 اروپای شرقی به زبان روسی، ze1984 به زبان چینی، کریس گرت به انگلیسی و مهار بیابانزایی و خیلیهای دیگر به فارسی.
وبلاگ مهار بیابانزایی از فاجعهای زیست محیطی نوشته که تاکنون توجه کسی را به خود جلب نکرده است. رویدادی در گوشهای از ایران پهناور:
"ماه گذشته، برای سرکشی روند پیشرفت پژوهشی که چهار سال است در حوضه آبخیز ۱۰ میلیون هکتاری دریاچه نمک، پیگیری میکنم، به استانهای قزوین، همدان، مرکزی، اصفهان و قم سرزدم.
هر چند از حاصل آن سفرها، مشاهدات تأملبرانگیز فراوانی برای ثبت در این دفتر مجازی دارم، امّا گمان برم حکایت تصویر غمانگیز و حیرتآوری که از مشاهده لاشهی مرده دهها گاو مریض در حاشیه پایتخت مذهبی کشور (قم) در ذهن من و دیگر همراهانم ثبت گردید، مناسبت بیشتری با این رستاخیز سبزرنگ - ۱۵ اکتبر ۲۰۰۷- داشته باشد!
تصاویری که ملاحظه میکنید، در بعدازظهر بیست و دومین روز از شهریور ۱۳۸۶ توسط نگارنده گرفته شده است، منطقهای در شمال غرب شهر قم.
راستی چگونه است که لاشهی این گاوهای آلوده و مریض را اینگونه رها میکنند و هیچ تمهید بهداشتی را برای مقابله با انتشار آلودگی ناشی از آن اعمال نمیدارند؟»
دیوید سی، یکی از کسانی است که در روز نخست این نهضت به آن پیوسته است. روز 14 آگوست. او در وبلاگش از این میگوید که چقدر این روزها درخت را دوست دارد و اینکه چه شد که درخت انقدر برایش عزیز شد:
"زمانی مجبور شدم برای 10 ماه در مرکز ایالت فلوئریدا، یکی از ایالتهای خشک آمریکا، زندگی کنم. احساس دلتنگی داشتم اما نه برای هوای خوب و نه برای غذاهای چینی خوشمزه شهرمان دلم تنگ نشده بود. بیش از همه دلم برای درختانی تنگ شده بود که عادت داشتم در نیوانگلند ببینم. به یاد میآورم اولین باری که یک درخت دیدم، 32 سال داشتم. البته قبل از آن هم درخت دیده بودم، اما آن روز اولین باری بود که واقعا یک درخت را "میدیدم"، آنگونه که یک درخت هست. در آن زمان بییشتر وقتم را پشت کامپیوتر صرف میکردم. برای قلبم مشکلی پیش آمد. مدیر یک بخش بودم و بیشتر وقتم را در دفتر میگذراندم. دوستم آلن مرا با خود به منطقه حفاظت شده وینچستر برد. شاید اولین باری بود که به طور داوطلبانه به خارج از شهر میرفتم. از بین درختان کاج میگذشتیم و برگهای سوزنی آن به بدنم فرو میرفت و من با خودم فکر میکردم که این چه کاری بود که کردی و خودت را توی چه دردسری انداختهای؟ بعد به یک محوطه کوچک خالی از دخت رسیدیم و من برای اولین بار توانستم از آجا دریاچه را ببینم که خورشید درخششی عجیب و زیبا روی آن ایجاد کرده بود. پرتوهای نور خورشید از لای شاخ و برگ درختان میگذشت و خود را به سطح آب میرساند. تصویر بینظیری بود. آسمان آبی روی آب منعکس شده بود و ابرهای پفکی آن به خوبی در سطح آب دیده میشد. در آن لحظه اولین فکری که به مغزم خطور کرد این بود که باید مانیتوری بزرگتر و با کیفیت بهتری برای کامپیوترم بخرم. فکر بعدی که به صورت منطقی بعد از فکر اول آمد این بود که هیچ راهی وجود ندارد که کامپیوتری در دنیا بتواند چنین تصویری را به نمایش بگذارد و من تا به حال وقتم را تلف میکردم.
از آن به بعد درختان برای من بسیار مهم شدند. دوست دارم در اطرافم درخت باشد. فکر میکنم همانند این است که برخی مردم دوست دارند در شهرها زندگی کنند چون وجود دیگر مردمان به آنها انرژی میدهد. این خواسته آنها به این معنا نیست که آنها دوست دارند با مردم معاشرت کنند، بلکه همین که دیگران را در اطراف خودشان حس کنند به آنها انرژی میدهد. برای من هم درختان همینگونهاند. همین که آنها را در اطرافم حس کنم، برایم کافی است."
در کنار همه اینها خبر میرسد که در اثر تغییرات بوم شناختی تالابهای زمستانگذرانی گونه عروس غاز از گونههای حمایت شده جهانی، مسیر مهاجرت خود را از تالابهای گیلان در 15 سال اخیر تغییر داده است.
مدیر کل محیط زیست استان مرکزی هشدار میدهد که کویر میقان در حال نابودی است.
79 دلفین در نوار ساحلی خلیج فارس تلف شدند و مهمتر از همه میزان ذوب یخهای سطح اقیانوس منجمد شمالی به حد بی سابقهای رسیده است به گونهای که مساحت یخ سطح دریا در قطب شمال در 16 سپتامبر 2007 برابر 1.59 میلیون مایل مکعب بود که از متوسط حداقل مساحت این یخها از سال 1979 تا 2000 حدود یک میلیون مایل مکعب کمتر است و ما برای نجات زمین چه کردهایم؟